آغــــــــــــــ ـو شــ
وقتی مرا در آغوش میگرفت ،
چشمانش را میبست...
نمیدانم از عشق زیادش بود...
یا خود را درآغوش دیگری تصور میکرد!

+ نوشته شده در یکشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۲ ساعت 13:13 توسط مــــهسـღـآ
|
وقتی مرا در آغوش میگرفت ،
چشمانش را میبست...
نمیدانم از عشق زیادش بود...
یا خود را درآغوش دیگری تصور میکرد!

کنار دريا ،
عاشق باشي...
عاشق تر مي شوي...
و اگر ديوانه...
ديوانه تر...
اين خاصيت درياست،
به همه چيز...
